من به آن آهنگی آوازت دقم
پشت اشعار جنون تازت دقم
من به آن جان گفتن از اعماق دل
از لبان نشئه پردازت دقم
بال و پر بشکسته ای دیدارتم
با نگاه گرم و دمسازت دقم
روی گردانیدن و رو کردنت
بر ادا و غمزه و نازت دقم
میکُشد بی اعتنایی ات مرا
بر حجویی روزی آغازت دقم
خسته ام از گلشن و باغ و بهار
بسکه پشت سروی طنازت دقم
یک بدخشان دوست میدارم ترا
یک دلستان بهر دروازت دقم
می کند محمود اقرار این سخن
از بر تمکین و اعجازت دقم
------------------''
احمد_محمود_امپراطور
جمعه ۶ اسد ۱۴۰۳ خورشیدی
27 جولای 2024 ترسایی
This poem has not been translated into any other language yet.
I would like to translate this poem