افتاده زار و خون جگرم وقتی نیستی Poem by Ahmad Mahmood Imperator

افتاده زار و خون جگرم وقتی نیستی

Rating: 5.0

افتاده زار و خون جگرم وقتی نیستی

از ذره کرده ذره ترم وقتی نیستی

ما را نه طالع دست گرفت و نه عافیت

یعنی همیشه خاک درم وقتی نیستی

در چنگ حادثات زمان گیر کرده ام

پر میزنم شکسته پرم وقتی نیستی

بر من نصیحت کسی کی می‌کند اثر

دیوانه‌ی ز گوش کرم وقتی نیستی

دستم تهی و دست به گریبان خود شوم

فارغ ز مال و گنج و زرم وقتی نیستی

شعر و ادب خطور به ذهنم نمی کند

گویی که فردی بی هنرم وقتی نیستی

دنیا که با وقاحت خود می‌کند ستم

با مرگ می‌شود گذرم وقتی نیستی

قدر مرا فقط تو بدانی و بعدی تو

چون شامگاهی بی سحرم وقتی نیستی

محمود را مپرس کجایی چه میکنی

در جاده های پر خطرم وقتی نیستی

———————-

یکشنبه ۱۹ سرطان ۱۴۰۱ خورشیدی

که برابر میشود به /2022/07/10 ترسایی

سرودم

احمد محمود امپراطور

افتاده زار و خون جگرم وقتی نیستی
COMMENTS OF THE POEM

درود و سپاس بی‌پایان

0 0 Reply
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success